English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5705 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ad nauseam U بهطور تهوعآور
inweave U درهم متقاطع کردن
crossover U متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
cross U قطع کردن متقاطع کردن
crossest U قطع کردن متقاطع کردن
crosses U قطع کردن متقاطع کردن
crosser U قطع کردن متقاطع کردن
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
crosser U متقاطع
traverse U خط متقاطع
traverse U متقاطع
intersecting U متقاطع
crisscross U متقاطع
cross U متقاطع
crossover U متقاطع
thwartwise U متقاطع
intercepter U متقاطع
crossest U متقاطع
transverse U متقاطع
traverses U متقاطع
crosses U متقاطع
traverses U خط متقاطع
traversing U متقاطع
traversed U خط متقاطع
traversed U متقاطع
traversing U خط متقاطع
cross bearings U سمتهای متقاطع
groined vault U طاق متقاطع
crossrail U ریل متقاطع
crosshatching U هاشورزنی متقاطع
crosscurrent U جریان متقاطع
cross wires U سیمهای متقاطع
cross-sections U سطح متقاطع
cross fire U اتشبار متقاطع
cross-section U سطح متقاطع
cross fire U اتش متقاطع
cross hatch U هاشور متقاطع
secant line U خط متقاطع [ریاضی]
interconversion U تبدیل متقاطع
unresolved corners U حاشیه متقاطع
transverse section U برش متقاطع
secant U خط قاطع متقاطع
interlacing arches U طاقهای متقاطع
closed traverse U خطوط متقاطع
intersecting U قوسی متقاطع
diagonal U سیم بر متقاطع
transversely U بطوراریب یا متقاطع
interlacing arch U طاق های متقاطع
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
charade U جدول کلمات متقاطع
built up crossing U قطعه ریل متقاطع
word square U جدول کلمات متقاطع
thwartwise U بطور متقاطع اریب
crossword puzzle U جدول کلمات متقاطع
to an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
at an overthwart U بطور متقاطع ازاین سو بان سو
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
interlacing arches U طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
crossbones U تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
departures U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
move U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com